از اسلام شناسی سؤال شد: چرا خداوند انسان را طوری خلق کرد که آزمایش شود و اگر موفق نشد به جهنم برود؟ گفت: قبل از خلقت از پذیرش امانت سؤال شد و فقط انسان نادان پذیرفت و اگر نمیپذیرفت معاف میشد! این سؤال پیش میآید که اگر انسان به خاطر انسان بودنش باید امتحان دهد، پس این یک جبر است و اختیار پذیرفتن معنا ندارد.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): یا اسلام شناس نبوده و با معارف قرآنی و قواعد عقلی آشنایی نداشته و یا نتوانسته بیان نماید.
اینطور نگاه سطحی به حقایق عالم هستی و آیات قرآن کریم که تبیین این حقایق است و نتیجهگیریها، ضمن آن که آیات را تسخیف مینماید، مشابه همین سؤالات و شبهات را نیز در اذهان ایجاد مینماید! فرمود:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (الأحزاب، 73)
ترجمه: ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن ابا کردند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود.
- – در همین ظاهر آیه، باید برای ذهن و فکر سؤال پیش آید که اولاً عرضه کردن یعنی چه؟ ثانیاً امانت چه بود؟ ثالثاً اگر به زمین و آسمانها عرضه شده، چرا انسان پذیرفته که نه زمین است و نه آسمان؟ رابعاً آیا آنان که نپذیرفتند، از امر الهی تمرد کردند یا …؟ خامساً آیا انسان به خاطر «ظلوم و جهول» بودنش پذیرفته است؟!
عرضه کردن:
عرضه کردن با امر کردن متفاوت است. چنان که در یک آیه میفرماید کفار را به جهنم میبرند، اما در آیهی دیگری میفرماید که جهنم را به آنها عرضه میکنند. اینها مراتب و مراحل گوناگون در صحنه معاد میباشد.
اگر خداوند متعال امر نموده بود [مانند امر سجده به آدم علیه السلام]، آنان که مانند ملائک اختیاری نداشتند، (مثل زمین و آسمانها)، حتماً نمیتوانستند تمرد نمایند. اما “عرضه کردن” مانند تجلی، ظهور و نمایش دادن میباشد.
حمل ننمودن زمین و آسمانها:
دقت کنیم که نفرمود «آنها نپذیرفتند»؛ چون اولاً امر نبود و ثانیاً اگر امر بود و آنها نیز اختیار داشتند که نپذیرند و تمرد میکردند، یقیناً معذب میشدند. بلکه سخن از “حمل کردن” است (يَحْمِلْنَهَا)؛ و “حمل” به برداشتن و بردن چیزی تا سر انجام مقصود میگویند.
پس وقتی میفرماید که “بر زمین و آسمانها عرضه کردیم و آنها حمل نکردند”، یعنی آنها با تمام عظمت خلقتی که دارند، ظرفیت و قابلیت حمل این امانت را نداشتند و ندارند.
در آیه میفرماید: « وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا »، یعنی از عظمت آن به هول و وحشت افتادند و نمیفرماید که نافرمانی و تمرد کردند! بنابراین فرق است بین “ابا کردن و تمرد اختیاری” که حتماً به جهت استکبار است، با امتناع یا ابا کردن از روی عجز و ناتوانی، مثل این یک سنگ ده تنی را به شما عرضه کنند و شما از برداشتن آن ابا کنید، چون توانش را ندارید، اما جرثقیل که برای همین کار ساخته شده است، میتواند و هیچ ابایی هم ندارد.
بدیهی است که ابای اِشفاقی زمین و آسمانها نیز تکوینی بود، نه تشریعی. یعنی خداوند متعال تفهیم مینماید که این امانت آنقدر سنگین (ثقیل) است که زمین و آسمانهایی که من آفریدم، توان برداشتن و حمل آن را ندارند؛ اما انسان دارد. چنان که در آیه دیگری میفرماید: اگر قرآن کریم به کوه نازل میشد، خاشع شده و فرو میریخت. یعنی عظمت و ثقلش بیشتر از تحمل یک کوه میباشد.
امانت چه بود؟
امانت به چیزی میگویند که به واگذار شونده، هدیه یا بخشوده نشده است، پس هیچ گاه مالک آن نبوده و نمیتواند باشد؛ بلکه مالک دیگری است که این امانت را به جهتی [مانند حمل کردن و رساندن به مقصد]، در اختیار او قرار میدهند، اگر چه بهرهاش به حمل کننده برسد. مانند این است که اسناد فوق سرّی را به کسی بدهند تا حمل کند و به مقصد برساند، پس معلوم میشود که او “امین” این دستگاه و مالک میباشد.
- – بیتردید کسی چیزی را نزد موجودی که اختیار ندارد به امانت نمیسپرد. البته ممکن است که به خاطر نیازش به او بدهد و یا پس بگیرد. مانند اعطای جان به ملائک، انسان، حیوانات و … .
آیا وقتی مادر به نوزاد شیر میدهد و سپس شیر را از او میگیرد، میگوید: «این امانت بود و پس بده»؟! اما وقتی بالغ شد، چه بسا پول، جواهر، ملک، وصیت و … را نزد او به امانت بسپارد تا به مقصد برساند و سالم تحویل دهد.
طبق احادیث و روایات صحیح و معتبر، این امانت، همان “ولایت الله” میباشد که در رسالت، وحی و امامت جریان دارد.
انسان ظلوم و جهول:
آیا خالق علیم، حکیم، مالک و قادر، [العیاذ بالله] امانتی که زمین و آسمانهایش تحمل حمل آن را ندارند، به انسان ظالم و جاهل میسپرد؟! و آیا انسان چون ظالم و جاهل بود، گفت و پذیرفت که امانت به او سپرده شود تا او حملش نماید؟!
امانت بزرگ و سنگین (ثقیل) الهی که همان «ولایت و ظهور آن در شقوق و شئون گوناگون میباشد» را انسانهای کامل و مقربی چون انبیا و رسولان الهی و اولیا و اوصیای او حمل کردهاند، نه همگان و حتی انسانهای کافری که «کَالأنعام بَلهُم اًضَلّ = مانند حیوان، بلکه گمراهتر» میباشند. اگر حمل این امانت برای انسان حیوان صفت که فقط در این دنیا به زندگی نباتی و حیوانی مشغول است ممکن بود که به سایر حیوانات [که بعضی از آنها به لحاظ حیوانی، کاملتر از بُعد حیوانی انسان هستند] نیز سپرده میشد!
بله، موحدان، مؤمنان و متقیان نیز بار امانت ولایت را با اطاعت، تبعیت، محبت و مودت آنان که “ولایت” بر دوش آنها گذاشته شده و در آنها تجلی یافته است، حمل میکنند، چرا که چون وصل شدن قطره به اقیانوس، به همان انسانهای کامل وصل شدهاند.
- – «إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»
تمامی موجودات رشد دارند، منتهی به تناسب چگونگی خلقت و نقش آنان در کارگاه آفرینش.
انسان نیز از این قاعده مستثنا نمیباشد، پس او نیز برای «شدن» آفریده شده است؛ با این تفاوت که استعداد، توان و قابلیت “خلیفة الله شدن”، یعنی مظهر و تجلی اسماء الله شدن به او داده شده است که از جمله این استعدادها و توانهایی که او را ممتاز میسازد «عقل، اختیار و اراده» میباشد.
بنابراین، انسان وقتی به دنیا میآید، هیچ نمیداند و نمیتواند، اما نیروها و استعدادهای بالقوهی او بسیار است. پس اگر از این نیروها و استعدادهای کمالی بهره نبرد، قطعا به خودش و دیگران “ظلم” نموده است و این ظلم نیز از جهالت اوست.
پس انسان به خودی خود، ظالم و جاهل است، پیش درآمدش جهل و ظلم است «إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»، مگر این که ولایتپذیر گردد و این امانت را سالم و بدون دستبرد، آلوده کردن، کوتاهی و غفلت، به سر منزل برساند.
اختیار و امتحان:
ایجاب «عقل، اختیار و اراده» این است که انسان مجبور نباشد و ایجاب عدم اجبار (که فقط در برخی موارد صدق دارد) این است که انسان فقط یک راه جهت انتخاب نداشته باشد که آن دیگر انتخاب نیست. بلکه بر سر دو راهیها و چند راهیها قرار گیرد و بهترین را انتخاب نماید و برگزیند.
“امتحان” را فقط به بهشت و جهنم حمل نکنید، بلکه به همین زندگی روزمرهی تمامی انسانهای روی زمین [اعم از مؤمن و کافر – دانا و جاهل – عادل و ظالم – کودک و بزرگسال و …] دقت کنیم که آیا مدام و در هر لحظه، در حال “انتخاب بین چند گزینه” نیستند. از انتخاب یک لیوان نوشیدنی (حلال، حرام، مفید، مضر و …) گرفته، تا انتخاب رشتهی تحصیلی، شغل، همسر، مکان سکونت، چگونگی تعامل با دیگران … تا حتی انتخاب لباس و نوع آرایش. اینها همه انتخاب و بالتبع امتحان است و نتیجهاش به خود انسان مترتب میشود؛ و بدیهی است که در جایی که امکان انتخاب ندارد (مجبور است)، تکلیفی هم ندارد و مسئول (مورد سؤال) نخواهد بود.
- – اگر چه خدایی جز “الله جلّ جلاله” وجود ندارد، اما خداوند سبحان، به عقل، شعور و اختیاری که به انسان داده، احترام میگذارد و او را حتی در انتخاب و گزینش “إله و معبود” مختار گذاشته است. لذا یکی او را بندگی میکند، دیگری گوسالهساز را و دیگری گوساله یا حتی مجسمهاش را بندگی میکند.
البته خالق حکیم، به وسیله عقل «حجت درونی» و رسولان «حجت بیرونی»، کاملاً انسان را آگاه میسازد، راه رشد از گمراهی را نشان میدهد و سپس میفرماید که لزومی ندارد تو را در اعتقاد و عمل مجبور نمایم، راه روشن است، خودت انتخاب کن! و البته کاملاً به قلم صنع (خلقت) و به قلم وحی (قرآن مجید) و با بیان اهل عصمت علیهم السلام، تبیین کرده است که نتیجهی هر انتخابی چیست و در دراز مدت چه خواهد شد.
« لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » (البقره، 256)
ترجمه: در دين (اعتقادات و باورها) هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است؛ پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
اسلام شناسی گفت: چون انسان نادان امانت را پذیرفت، مجبور است حالا امتحان پس دهد و اگر نمیپذیرفت، معاف میشد(؟!)
برگرفته از سایت شبهه