پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): جملهی “شهید نظر میکند به وجه الله” که امام خمینی رحمة الله علیه متذکر آن گردیدند، بخشی از یک حدیث مفصل میباشد که امام سجاد علیه السلام، از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نقل نمودهاند. در این حدیث ایشان هفت خصلت ویژه برای شهید بر میشمرند که یکی از آنها، “نظر به وجه الله” میباشد.
« لِلشَّهیدِ سَبْعُ خِصالٍ مِنَ اللَّه …، وَ السّابِعَةُ انْ ینْظُرَ فِی وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّها لَراحَةٌ لِکلِّ نَبِی وَ شَهیدٍ » (وسائل الشيعه، ج 11، ص 9)
ترجمه: پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند: خداوند، هفت خصلت به شهید عطا فرموده: [… تا این که فرمود] و هفتم آن که: شهید به وجه خدا مینگرد و همانا آن، برای هر نبی و شهیدی، راحتی [از هر گونه ابتلایی ] است.
- – کلمه “شهید” که از اسمای خداوند متعال در قرآن کریم میباشد، صیغه مبالغهی “شاهد” و به معنای اشراف، آگاهی و علم مستمر برای گواهی صدق دادن است؛ چنان که در قرآن کریم میفرماید: او به آن چه انجام میدهید “آگاه = شهید” است [وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ / آلعمران، 98]
- – در مورد “شهید”، یعنی کسی که در راه خدا جهاد و قِتال (جنگ) میکند و دست از مبارزه بر نمیدارد تا کشته شود [یا در راه خدا بمیرد] و مقام و منزلت او در نزد پروردگار عالم، هم آیات قرآن کریم و هم احادیث بسیار است و هم اطلاعات عمومی مردم شهید پرور کم نیست. پس بهتر است به بحث “نظر به وجه الله” بپردازیم.
نظر به وجه الله
عالَم هستی و هر چه در آن وجود دارد، همه آیات الله، اسم الله (نشانههای خالق علیم، حکیم، قادر، جمیل، رحمان، رحیم …) میباشند، چرا که هر چه هست، تجلی اسمای اوست.
بنابراین، هر کسی به هر مخلوقی که نظر کند، نظر به “وجه الله” کرده است، اگر چه خودش نداند؛ چنان که هر حمدی بگوید، حمد خدا را کرده است، اگر چه خودش نداند؛ [الْحَمْدُ لِلَّهِ = حمد مخصوص خداست و تمامی حمدها به او بر میگردد]، یعنی همین. اما در این مقوله، دو مسئله وجود دارد:
یک – نه خداوند متعال محدود است و نه تجلی او. بنابراین هر موجودی به تناسب ظرفیت وجودی خود، تجلی باریتعالی میباشد. پس تجلیها شدت و ضعف مرتبه دارند. یک برگ درخت نیز تجلی علم الهی است، یک انسان کامل و علم او نیز تجلی علم الهی میباشد، چنان که قرآن حکیم، تجلی علم الهی است و هر چه در عالم هست، تجلی علم و جمال و جلال الهی میباشد.
بنابراین، در “نظر کردن” [که با نگاه کردن تفاوت دارد]، خیلی متفاوت است که انسان مثلاً به ظاهر یک شیء جامد نگاه کند، یا به ظاهر یک انسان، یا به باطن او، یا به یک عالِم، یا به یک انسان کامل و شخص معصوم که مصداق اتمّ “اسم اعظم و اسمای حسنای الهی” میباشد.
دو – نکتهی دوم، به این طرف، یعنی بیننده یا نظر کننده مربوط است. چه بسا قدرت دید و بصیرتش کم باشد و یا آن چه میبیند را از پس پردهها (حجاب)های ضخیم از جهل (مقابل عقل) – نادانی (مقابل علم) – نفس (وابستگیهای حیات مادی) و … ببیند. در عالم ماده و علم تجربی، همگان یک برگ درخت را میبینند، اما همگان اتمهای آن را نمیبینند و نمیشناسند، مگر دانشمندان و محققان. در عالَم معنا نیز همینطور است. پس “عمق بصیرت و نظر بیننده” نیز شرط است.
نکته:
بسیاری از مردم، هم پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را دیدند؛ هم امیرالمؤمنین، خدیجه کبرا و فاطمهی زهرا علهیم السلام را دیدند؛ هم سلمان، ابوذر، مقداد، بلال و … ایشان را دیدند، و هم ابوسفیان، ابولهب و ابوجهل ایشان را دیدند! بسیاری از مردم، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام را دیدند؛ هم حضرات ابوالفضل العباس و زینب کبرا علیهما السلام ایشان را دیدند؛ و هم ابن ملجم، شمر و خولی لعنة الله علیهم اجمعین! اما آنچه آن بزرگان دیدند، این کوردلها ندیدند.
نظر شهید به وجه الله:
“شهید”، با معرفت، ایمان، عمل صالح، اخلاص، مالک ندیدن خود، مالک دیدن خدا، هدف گرفتن قرب او، شریک نگرفتن در اهداف و بالتبع بندگی، سعی در اطاعت، تلاش برای قرب، و حضور به موقع در میدان با تمام قوا و هر چه که دارد [جان و مال]، حجابهای ضخیم ظلمانی را پشت سر گذاشته است، پس وقتی حجابی نبود، “نظر میکند به وجه الله”.
نکته:
حضرت موسی علیه السلام، که پیامبر اولی العزم بودند و خداوند سبحان، بدون واسطهی فرشتگان با او سخن فرمود، [لذا ملقب به کلیم الله گردید]، به خداوند متعال عرض نمود که خود را نشانم بده تا تو را نظاره نمایم [نه این که ببینم]! البته ایشان یقین داشت که خداوند متعال جسم ندارد که به صورت مادی نشانش دهد، بلکه مشتاق کنار رفتن تمامی پردهها، برای نظاره بر تجلی تام “اسم الله و وجهالله” بود؛ اما خداوند متعال به او فرمود: که تو هرگز نتوانی دید، حتی کوه تاب دیدن یک تجلی برتر مرا ندارد، چه رسد به تو [در حیات دنیوی].
« وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ » (الأعراف، 143)
ترجمه: و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا تو بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر؛ پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد. « پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد، و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»
- – چرا فرمود: به کوه بنگر؟! چون بحث در حیات مادی و دنیوی (جسم) است و کوه در زمین، سمبل بزرگی، قوت، قدرت و استحکام میباشد. یعنی تا وقتی محصور در بدن هستی، چنین رؤیتی محال است؛ وگرنه در مقام روحی، ایشان اولی العزم بودند، صاحب معجزات عدیدهی الهی بودند، پس علم، حکمت، قدرت و تجلیات الهی را پیاپی میدیدند؛ بلکه طالب نظر به “وجه الله” به صورت تامّ و بدون واسطه بودند.
- – انبیا و اوصیای الهی، و در رأس همه، پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام، همه “اسم اعظم” – “اتمّ اسما” – “آیت الله الکبری” و “وجه الله” هستند، اما فرق است بین دیدن ظاهر حضرات با نظر به “حقیقت محمدیه، حقیقت علویه، فاطمیه و … صلوات الله علیهم اجمعین”.
- – رحمت الهی، همه جا قابل رؤیت و ادراک است [البته کسانی که قلبشان کور شده است، نمیبینند]، چنان که فرمود:
« أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ » (الحج، 46)
ترجمه: آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند؛ یا گوشهای شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟! چرا که چشمهای ظاهر نابینا نمیشود، بلکه دلهایی که در سینههاست کور میشود.
اما، دیدن ظاهر آنها، ولو با اعتقاد، محبت و مودت، با دیدن “رحمة للعالمین” بودن پیامبر اکرم و “کلمة الرحمن” بودن امیرالمؤمنین و سایر اهل عصمت علیهم السلام، که یک حقیقت دیگری است، بسیار متفاوت میباشد. چنان که سلمان و ابوذر، خواهان شناخت امیرالمؤمنین علیه السلام به “نورانیت” شدند، و ایشان شمّهای از این معرف را برای آنان بیان نمود و بالتبع هر کدام متناسب با ظرفیت خود، دریافت و درکی نمودند (حدیث نورانیت).
- – قرآن کریم که کلمة الله است و خود حکیم است (نه این که فقط حکیمانه باشد)، در اختیار همگان قرار دارد؛ برخی به دشمنی با آن بر میخیزند، برخی اصلاً کاری با آن ندارند و آن را پشت سر میاندازند، برخی دیگر به آن رجوعی میکنند، برخی دیگر در آن تفکر و تعمق نیز مینمایندد و علم و حکمت میآموزند، برخی با آن (مانند نماز) به معراج میروند، چون میفهمند که وقتی قرآن مجید را تلاوت میکنند، خداست که با آنان سخن میگوید؛ اما آیا همگان همان حال و درک مخاطب وحی و اهل عصمت علیه السلام را دارند؟! اهل نماز، همه اقامه نماز میکنند، برخی نیز با فهم، خضوع و خشوع؛ اما امیرالمؤمنین علیه السلام، در نماز، با درک محضر او، غش مینماید.
- – اهل قرآن کریم، شناخت و درکی راجع به بهشت الهی دارند و تعاریف و توصیفاتی از آن را در قرآن مجید و احادیث خوانده و شنیدهاند، اما آیا همگان میدانند که “رضوان الله” یعنی چه که “اکبر” از بهشت است؟ مقام محمود، چه مقامی است؟ همگان “جنات و نَهَر – باغها و رودها” را تا حدودی درک و چه بسا با مصادیق دنیوی تصور هم میکنند، اما آیا درک میکنند که “نشستن در جایگاه صدق، نزد ملیک مقتدر” یعنی چه؟
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ » (القمر، 54 و 55)
ترجمه: در حقيقت مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها (ی بهشتی هستند) * در جایگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند.
به فرض که برخی از علمای صادق و با تقوا بدانند؛ اما آیا میتوانند تا در دنیا هستند، درک کنند و به این مقامات نظر بیندازند؟! حتی در بهشت الهی نیز نظر به این تجلیات، درجات و مراتب دارد، و برای شهید (مانند انبیا و علمای صدیق)، پردهها کنار میرود و “نظر میکند به وجه الله”!
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ.علیه السلام، در با درک محضر او، غش مینماید.
- – اهل قرآن کریم، شناخت و درکی راجع به بهشت الهی دارند و تعاریف و توصیفاتی از آن در قرآن مجید و احادیث خوانده و شنیدهاند، اما آیا همگان میدانند که “رضوان الله” یعنی چه که “اکبر” از بهشت است؟ مقام محمود، چه مقامی است؟ جنات و نهر را تا حدودی درک و چه بسا با مصادیق دنیوی تصور هم بکنند، اما آیا درک میکنند که “نشستن در جایگاه صدق، نزد ملیک مقتدر” یعنی چه؟
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ » (القمر، 54 و 55)
ترجمه: در حقيقت مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها (ی بهشتی هستند) * در جایگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند.
به فرض که برخی از علمای صادق و با تقوا بدانند؛ اما آیا میتوانند تا در دنیا هستند، درک کنند و به این مقامات نظر بیندازند؟! حتی در بهشت الهی نیز نظر به این تجلیات درجات و مراتب دارد، و برای شهید (مانند انبیا و علمای صدیق)، پردهها کنار میرود و “نظر میکند به وجه الله”!
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش: “شهید نظر میکند به وجه الله”، که گمان میکنم از امام خمینی (ره) باشد به چه معناست؟