پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر چه مقصود و غرض از جملهبندی و نتیجهگیری اینگونه کاملاً مشخص است، اما اجازه دهید که [با توجه به فرافکنی گسترده در فضای مجازی و] به دور از شعار و هوای نفس، بلکه واقعبینانه و حقیقتجویانه به موضوع بپردازیم. چرا که سخن ایشان، تعارف یا شعار نبود، بلکه بیان یک معرفت حکیمانه و بصیرانه، از قلب سلیم بود. پس آن که اهل بود، درک کرد و آن که نبود، هم خوشحال شد و هم گمان کرد که بهانهای به دست آورده است؛ چنان که عدهای با خواندن دعاها و گریههای حضرات محمد و آل محمد صلوات الله علیه و آله، گمان میکنند که بهانهای برای تضعیف و تکفیر ایشان پیدا کردهاند!
دقت کنیم که حالاتی در بشر فطری و همگانی میباشد، از جمله آن که همگان معبود، محبوب، اهداف و امالی دارند که به آنها برسند یا نزدیک شوند، خوشحال میشوند و اگر نرسند، مغموم و محزون شده و چه بسا خون گریه کنند! بنابر این، دوست و دشمن، گریههای بسیاری دارند. به قول مولوی:
ساقیا باده یکی کن چند باشد عربده
دوستان ز اقرار مست و دشمنان ز انکار مست
باید خون گریست:
انسان سالم، عاقل، حکیم، مؤمن، آگاه و بصیر، گریههای بسیاری دارد. اگر عظمت قبر، برزخ و قیامت را بفهمد و تکبر نداشته باشد، به حقارت خود در مقابل آن سبحان عظیم اقرار کرده و گریهها میکند – در غم فراق یار خون گریه میکند – در ماتم مصیبتهای بزرگ (آن چه اصابتش به انسان، نعمات و توفیقات را میگیرد) – در عهدهداری مسئولیتهای عظیم الهی، ضعفها و گرفتاریهای جامعه و … خون گریه میکند و مرتب میگوید: «لا حول و لا قوة الاّ بالله العلی العظیم». مانند سید الشهداء علیه السلام، در کوران کربلا. یعنی از من کاری بر نمیآید، حول و قوهای نیست، مگر از الله برتر و عظیم.
- – امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، هنگام تغسیل پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نه تنها خوشحال نشد که اکنون مسئولیت عظیم و خطیر امامت و هدایت مردم، بر عهدهی اوست، بلکه با اشک و ناله و آه، چنین مرثیه سرایی نمود:
… وَ لَوْلا اَنَّكَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَع،
و اگر نه اين بود كه تو ما را امر به صبر، و نهی از جزع فرمودهاى،
لأَنْفَدْنا عَلَيْكَ ماءَ الشُّؤُونِ، وَ لَكانَ الدّاءُ مُماطِلاً، وَالْكَمَدُ مُحالِفاً، وَ قَلاّ لَكَ
هرآينه تا خشك شدن اشك چشم بر تو مىگريستيم، و اين درد براى ما بىدرمان مىماند، و حزن و اندوهمان هميشگى بود، ولى اين همه نیز در مصيبت تو كم است … (نهج البلاغه، خ 226 / ترجمه حجت الاسلام انصاریان)
- – و همینطور است سوگ امامان، در مصیبت فقدان پدران معصوم خود؛ چنان که حضرت امام مهدی علیه السلام، در سوگ سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام، چنین مرثیه سرایی نمودند:
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّماءِ – سلام بر كسى كه فرشتگان آسمان بر او گريستند …؛
فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ، وَعاقَني عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ،
پس اگر روزگار مرا از زمان تو دور داشته، و مقدّرات مرا از ياريت باز داشت،
وَلَمْ أَكُنْ لِمَنْ حارَبَكَ مُحارِباً، وَلِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَداوَةَ مُناصِباً،
و نبودم كه با جنگجويانى كه به جنگ تو آمدند بجنگم، و با دشمنانت بستيزم؛
فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَمَساءً، وَلَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ،
ليكن، هر صبح و شام بر تو ناله و زارى و شيون مى كنم، و به جاى اشك، برايت خون مىگريم؛ از حسرتى كه بر تو مىخورم،
وَتَأَسُّفاً عَلى ما دَهاكَ، وَتَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ، وَغُصَّةِ الْإِكْتِيابِ.
و تأسّفى كه بر رنج تو دارم و در سوز و گداز مىمانم، تا زمانى كه از اين مصيبت و غصّه و اندوه بميرم.
امروز نیز باید خون گریه کنیم:
امروزه نیز جامعه باید خون گریه کند و اهل ایمان و معرف گریهها میکنند! و البته اهل شقاوت نیز از عدم حاکمیت و سلطه بر مردم، خون گریه میکنند!
- – امروزه باید خون گریه کنیم که چرا به رغم ادعای مسلمانی و تشیع، به آن حد از رشد و قابلیت نرسیدیم که حضرت امام مهدی سلام الله علیه، زعامت سیاسی جامعهی ما و جامعه بشری را به صورت علنی و مستقیم عهدهدار گردند؟! طول مدت غیبت، از قصورها و تقصیرهای ماست.
- – امروزه باید خون گریه کنیم که چرا دیگر “امام خمینی رحمة الله علیه” نداریم؛ هر چند که خشنود و راضی به لطف پروردگارمان، از زعامت و رهبری امام خامنهای هستیم. چنان که شیعیان صدر اسلام نیز ضمن خشنودی و رضایت از توفیق پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، هم چنان در فراق رسول خدا میگریستند و اگر اهل معرفت باشند، هنوز هم میگریند. امثال بلال حبشی، طاقت نیاورده و از شهر رفتند و مدتها بعد برگشتند تا در خدمت امام عصر خود باشند.
- – امروزه باید خون گریه کنیم که چرا دنیای اسلام، دیگر بزرگانی چون: طالقانی (که به تعبیر امام، زبانش همچون شمشیر مالک اشتر بود)، شهید مطهری، شهید بهشتی (سید مظلوم، در رأس هفتاد و دو تن)، آیات عظامی چون شهدای محراب، شهید مفتح، شهید محمد باقر صدر، شهید موسی صدر و …، یا نداریم و یا بسیار کم داریم، تا برای “جهاد فیسبیلالله”، با اخلاص، علم، حکمت و بصیرت، رهبر انقلاب اسلامی را یاری کنند!
رهبران و مسئولان دو دستهاند:
همان گونه که در یک دستهبندی کلی، جمیع انسانها دو دسته میباشند، یا “حزب الله” هستند و یا “حزب الشیطان”! رهبران و مسئولان نیز اینگونهاند.
*- حزب الشیطانیها [در هر لباس و کسوتی که باشند]، یا کافر و مشرک هستند و یا منافق؛ که عاشق قدرت و ثروت هستند و بالتبع از تعریف و تمجید خوششان میآید؛ و البته برای رسیدن به این قدرت و ثروت، تمام تلاششان را مصروف فریب اذهان عمومی میکنند!
*- اما، حزب الهیها، خود را بندهی خدا و در محضر او میبینند؛ پس نه تنها “تکبر” ندارند، بلکه بسیار خاضع و خاشع هستند، آنها هنگام گفتگو با بندگان خدا نیز الله جلّ جلاله را اولین شنوای سخنان خود میدانند، پس حسابشده و منطقی حرف میزنند، نه احساسی، شعاری و ژورنالیستی.
خبرنگار خارجی، از امام خمینی رحمة الله علیه، در هواپیما پرسید: از این که پس از مدتها و … به مملکت خود بر میگردی چه احساسی دارید؟ یک کلمه فرمود: «هیچی». بسیاری دست گرفتند و ضد تبلیغ کردند که ما این همه خون دادیم (البته آنها ندادند)، او میگوید: «هیچ احساسی ندارم»، ولی سخن ایشان حکیمانه بود، چون جای احساسات نبود؛ و اگر میپرسید: چه اندیشه یا تدبیری دارید؟ پاسخ دیگری میشنوید.
بنابراین، این بزرگان، اگر مورد تعریف و تمجید مردم واقع شوند، به خود نمیگیرند و نمیبالند که “بله من اینم”! بلکه چون مولایشان میگویند:
«أَللّهُمَّ مَوْلايَ كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ، … وَكَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَكَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ» (دعای کمیل)
ترجمه: خدايا! اى سرور من چه بسيار زشتى مرا پوشاندى … و چه بسيار ناخوشایندهایی از من دورکردی … و چه بسيار ستايش نيكويى كه شايسته آن نبودم و تو در ميان مردم پخش كردى.
پس مقام معظم رهبری، برایشان دعای کمیل را تجسم و تفهم نمودند؛ برخی فهمیدند و برخی دوست ندارند که بفهمند، پس نخواهند فهمید.
مسئولیت:
مؤمنان آگاه و بصیر میدانند که “مسئول”، یعنی کسی که در دنیا مقابل بندگان خدا و در آن محشر کبرا، مقابل ربّ جلیل، مورد سؤال واقع شده و باید پاسخگو باشد. بنابراین، مانند “حزب الشیطانیها”، طمع قدرت و ثروت ندارد و دنبال این نیستند که جامعه مسئولیتهای خطیر را بر عهدهی آنان بگذارد.
مؤمن، میداند که هدایت و رهبری جامعه، قدر و شأن معصوم علیه السلام است، لذا میفرماید: باید خون گریست به حال جامعهای که به شرایط مساعد این توفیق نرسیده، و ناچار است چون من را برای رهبری مطرح کند.
سیرهی کافرِ منافق:
منافق جماعت، حتی بخشی از آیات قرآن کریم را به نفعش باشد قبول میکند، بخش دیگر را تکذیب و تکفیر میکند و موضع هر کلامی را که بخواهد تحریف میکند، چه رسد به بیانات ایشان یا امام خمینی رحمة الله علیه.
حال این جملهی حکیمانه و مسئولانه ایشان را قبل از پذیرش رهبری شنیدند و به کمک فضای مجازی و بیبیسی و … فرافکنی کردند، اما سخن ایشان پس از عهدهدار شدن این مسئولیت را نشیدند که فرمودند:
«بنده به این مسؤولیت کنونی هم هیچ دلبستگیای ندارم. ممکن است بسیاری از شما این را ندانید، اما در این جمع خیلیها هستند که میدانند. بنده به این مسؤولیت فعلی هیچ دلبستگیای ندارم، جز به عنوان انجام وظیفه. الان هم که مشغولم، فقط به خاطر انجام وظیفه است؛ از روز اول هم همینطور بود. از آن روزِ مجلس خبرگان، آقایان که رأی دادند، با مقاومت و امتناع و مخالفت جدّی و پیگیر خود بنده مواجه بودند؛ منتها وقتی مسئولیت آمد، گفتم: «خذها بقوّة» (1).
آدمی نیستم که اگر مسؤولیت بر دوش من گذاشته شد، بخواهم درباره انجام این مسؤولیت، ضعف نشان بدهم؛ نه، این وظیفه من است و این وظیفه را به فضل الهی و به توفیق و هدایت او انجام خواهم داد.» (19/4/1379)
- 1- وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ (الأعراف، 145)
و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم؛ و بیانی از هر چیز کردیم -«پس آن را با جدّیت بگیر! و به قوم خود بگو: نیکوترین آنها را بگیرند (عمل صالح در هر موقفی – و آنها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان دوزخ است؛) و بزودی جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!»
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آقای خامنهای: «باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن مطرح شود». حالا هم که داریم خون گریه میکنیم. اینطور نیست؟