پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هر کسی هر طوری که بخواهد، میتواند زندگی نماید، و هر طور که زندگی کند، به نتایج و عاقبت همان میرسد، ولی باید بداند که بیدین نیست؛ چرا که “بیدینی محض یا امکان آن برای نوع بشر، یک دروغ محض و فریبنده است”.
مطلق دین، یعنی: «چگونگی جهانبینی، باور اعتقادی و الترام عملی نسبت به بایدها و نبایدهای منطبق با آن باور اعتقادی»، پس هیچ کسی بیدین نیست و نمیتواند باشد.
- – انسان، به سبب آن که از قوای شناخت مبتنی بر تعقل و تفکر برخوردار گردیده و بالتبع به او اختیار، اراده و حق انتخاب داده شده است، ابتدا به خود، اطراف خود، زمین، آسمان، رخدادها، حوادث، رویکردها و خلاصه هر چه هست و درک آن برایش محسوس و ممکن است مینگرد، و سپس دریافتهای خود را به مغز میدهد تا با تفکر، عقلانیت و نور علم، هستی را درست و آن طور که هست بشناسد. سپس به تناسب شناخت خود، بر سر دو یا چند راهیها قرار گرفته و با اختیار خود انتخاب میکند که چه باید بکند و چه نباید بکند؟ به این فرآیند میگویند: «دین».
- – فرض کنید، شخصی در کتار رودخانهی پرخروشی ایستاده و جریان آب را نگاه میکند. ابتدا “آب” و ویژگیهایش را میبیند و میشناسد، سپس رودخانه و جریان را میبیند. پس با عقلانیت و تفکر نتیجه میگیرد که “اولاً این رودخانه بی مبدأ و منشأ نیست و از هیچ کجا به راه نیفتاده است و ثانیاً در جریان خود بی مقصد نیست و به هیچ کجا نمیرود، بلکه حتماً از منبع (سرچشمه) معینی به راه افتاده و در جریان خود، به سوی مقصد معینی روان است.
این انسان (البته اگر عقل سالمی داشته باشد)، سپس به “رابطهی خودش با این رودخانه نظر میاندازد”؛ از یک سو میبیند که میتواند در آن شسشتو کند، یا به وقتی تشنگی از آن بنوشد، و سیراب شود، یا به وقت گرسنگی از آن ماهی بگیرد و بخورد، یا خود را روی تخته چوبی قرار دهد و با جریان آن حرکت کند و تغییر مکان دهد …؛ و از سویی دیگر میبیند که او برای حیات در خشکی آفریده شده است و اگر بدون آشنایی با فن شنا و برخورداری از ابزار لازم، وارد آن شود، غرق و خفه خواهد شد.
اینجا عقل او که به نور علم میبیند، به او حکم میکند که: «پس باید از این رود استفاده بهینه ببری، و نباید خود را وسط آب بیاندازی و در جریان آن قرار دهی، چون تو را میبرد و میکُشد.
- – بنابراین، انسان عاقل، با شناخت هستی، به یک سری باید و نباید میرسد و به این مجموعه «دین» گفته میشود.
پس هیچ کس در جهان “بیدین” نیست و نمیتواند باشد. ممکن است که کسی مسلمان، مسیحی، یهودی، بودایی، هندو و … نباشد، و حتی به هیچ “ایسمی” اعتقاد و گرایش نداشته باشد، اما یقیناً “بیدین محض” نیست و حتماً نوعی نگرش، شناخت و گرایش دارد.
قرآن کریم:
خالق سبحان و رب جلیل، در کلام وحی، به این حقیقت و واقعیت تصریح نموده و تذکر داده است که حتی کافران نیز نوعی دین دارند، منتهی دینشان بر حق و منطبق با حقایق عالم هستی نمیباشد. چنان که به رسولش صلوات الله علیه و آله فرمود که به کافران بگوید: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ – دین شما برای خودتان، و دین من برای خودم / الکافرون، 6».
پس تفاوت، اختلاف، تفکیک و تضاد، بین ادیان است، نه دینداری و بیدینی.
خداوند متعال نمیفرماید که “بیدینی” نیز وجود دارد، بلکه میفرماید: هر کسی خواه ناخواه دینی دارد، اما آن دینی که نزد خدا مقبول است، همان اسلام (تسلیم امر او شدن) میباشد و هیچ دین دیگری نزد او مقبول نمیباشد.
« وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ » (آلعمران، 85)
ترجمه: و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.
«غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا»، یعنی ادیان دیگر نیز وجود دارند و هر کسی الزاماً دینی دارد، منتهی جز اسلام، هیچ دین دیگری مقبول خدا نمیباشد، نه این که دین دیگری وجود ندارد و کسی که مسلمان یا مسیحی نشد، میتواند “بیدین” باشد.
شناخت و عقیده (دین):
بیان شد که هر انسانی، به صورت دائم و مستمر، در کنکاش برای شناخت بیشتر خود، پیرامون و جهان هستی میباشد و شناخت کار عقلی است که به نور علم میبیند.
در این کنکاش همگانی، برخی کلاً عقل را تعطیل کرده و فقط به شناخت جسم و نیازهایش بسنده میکنند و یک زندگی حیاتی (کَالشَّجَر) و یا در نهایت حیوانی (کَالأنعام) را سپری مینمایند – برخی دیگر از شناخت بسیار ناقص و نادرستی برخوردار میگردند – برخی دیگر درست میشناسند، اما کم – برخی دیگر هم درست میشناسند و هم خوب و زیاد … !
- – اما، هیچ کدام از این شناختها، – اگر چه مقدمه و پایه هستند – اما “عقیده” نیستند؛ بلکه هر گاه شناختی با جان انسان گره خورد، عقد و عقیده میشود. لذا میبینیم که بسیاری توحید، معاد، اسلام، قرآن و … را میشناسند، خوب هم میشناسند، اما ایمان نیاورده و تسلیم نمیگردند؛ چنان که ابلیس لعین خداوند سبحان را میشناخت – و چنان که فرمود: این اهل کتاب، حضرت محمد صلوات الله علیه و آله را به عنوان “رسول الله”، به خوبی و مانند فرزاندشان میشناختند.
- – وقتی شناختی (چه درست و چه نادرست – چه کم و چه زیاد)، با جان انسان گره خورد و عقیده شد؛ ایمان به آن ایجاد میگردد و این ایمان، برای او التزام عملی میآورد؛ حال خواه شیطانپرست باشد، یا خداپرست. و به این مجموعه میگویند: «دین».
- – “التزام عملی”، یعنی رعایت “بایدها و نبایدها”ی منطبق با آن شناخت و ایمان.
همانطور که شرایط بدن ایجاب میکند که انسان برای ادامه حیات و سلامت، باید آب بنوشد و نباید از تشنگی هلاک شود و یا نباید سم بنوشد؛ سایر “بایدها و نبایدها” نیز باید منطبق با شناخت خود و حقایق جهان هستی و اعتقادات باشد.
به عنوان مثال: برای کسی که اقتصاد (چه کمونیستی و چه امپریالستی) را زیر بنا و ربّ (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور) میداند و هدف و غایت کمالی را نیز برخورداری از اقتصاد قوی (ثروت) میداند، هیچ معنا ندارد که بگوید: «باید کسب حلال داشت و نباید معاملات ربوی را انجام داد»!
یا برای کسی (مانند فرویدیسم)، شهوت و غریزه جنسی را زیربنا و رب میداند و کمال را در ارضای جنسی میبیند، هیچ معنا ندارد که بگوید: نباید زنا یا تجاوز نمود – نباید همجنگسرایی نمود – نباید با حیوانات یا اشیا رابطه جنسی برقرار نمود و باید از طریق سالم و صحیح ارضای غریزه نمود!
چنان که سخن از اخلاقیات، ایثار، حقوق بشر و …، برای هر کسی که مادهگرا (ماتریالیسم) میباشد، بیمنطق است و با شناخت، جهانبینی و عقیده (دین) او انطباق ندارد.
اسلام و مسلمان:
مسلمان نیز انسان است، پس مستثنا از این قواعد نمیباشد. او اگر مسلمان باشد، از جهانبینی “توحیدی – اسلامی” برخوردار میباشد و شناخت توحید و معاد، با جانش گره خورده و عقیدهی او شده میگردد و بالتبع تمامی “بایدها و نبایدها”یش نیز منطبق با ایمان و عقیدهی او میباشد. به این میگویند: “دین اسلام و مسلمانی”.
از این رو شاهدیم که اگر چه به لحاظ فقهی، هر که شهادتین را به زبان آورد، باید مسلمان محسوب گردد، اما حقیقت مسلمانی متفاوت است؛ چنان که رسول اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
« مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؛ (كافى، ج 2، ص 164)
ترجمه: هر كس صبح كند و به امور مسلمانان همّت نورزد، از آنان نيست و هر كس فرياد كمك خواهى كسى را بشنود و به كمكش نشتابد، مسلمان نيست».
- – بنابراین، مجموعهی باورها و اعتقادات انسان، و نیز بایدها و نبایدهای منطبق با آن، میشود «دین انسان»، لذا هیچ کسی در دنیا بیدین نیست. منتهی هر دینی به غیر از دینی که خداوند متعال وضع نموده، غیر منطبق با حق و حقیقت و باطل میباشد.
برگرفته از سایت http://www.x-shobhe.com/shobhe/9032.html