کار و کوشش در اسلام
اسلام مردم را برای به دست آوردن احتیاجات زندگی، به کار و کوشش بسیار دستور داده و از بیکاری و تنبلی و سربار دیگران شدن، به شدت منع نموده است.
قرآن کریم :
(1) به تحقیق شما را در زمین مسلط کردیم، و برای شما در آن وسایل و مایه های زندگی قرار دادیم (تا شما به کوشش خود از زمین و آنچه در آن است استفاده برید و شکر گزارید ولی) شما اندک شکر می کنید.
ولقد مکناکم فی الارض وجعلنا لکم فیها معایش، قلیلاً ما تشکرون.
(اعراف، 10)
(2) و (خداوند) از رحمت خود، برای شما شب و روز را قرار داد تا در شب بیارمید و (در روز) از فضل او بجویید و تا شکر او گزارید.
ومن رحمته جعل لکم اللیل والنهار لتسکنوا فیه ولتبتغوا من فضله ولعلکم تشکرون.
(قصص، 73)
(3) پس چون نماز به پایان رسید در زمین پراکنده شوید و از فضل و احسان خدا بجویید.
فان قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض وابتغوا من فضل الله. (جمعه، 10)
روایات :
(1) از امام صادق (علیه السلام): به راستی خداوند عزّوجلّ، زیادی خواب و زیادی فراغت را مبغوض می دارد.
ان الله عزّوجلّ یبغض کثرة النوم وکثرة الفراغ.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 534)
(2) از امام کاظم (علیه السلام): از کسالت و دلتنگی دوری گزین که این دو، تو را از بهره دنیا و آخرت باز می دارند.
ایاک والکسل والضجر فانما یمنعانک من حظک من الدنیا والاخرة.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 534)
(3) از امام صادق (علیه السلام): در جستجوی معیشتهاتان کسالت مورزید که پدران ما برای طلب معیشت تلاش می کردند.
لاتکسلوا فی طلب معایشکم فان آبائنا کانوا یرکضون فیها ویطلبونها.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 534)
(4) از امام صادق (علیه السلام): از جستجوی معیشت خود، کسالت مورز که سربار دیگری خواهی شد.
ولاتکسل عن معیشتک فتکون کلا علی غیرک.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 534)
(5) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): کسی که بار خود را بر دوش دیگری اندازد، ملعون است.
ملعون من القی کله علی الناس.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 530)
(6) از امام صادق (علیه السلام): بر شماست پرهیز از (معاصی) خداوند عزّوجلّ و ملازمت کاری که به وسیله آن (به شخص) می رسد آنچه نزد خداست (از ثواب یا روزی)، قسم به خدای، که امر نمی کنم شما را مگر به آنچه ما خود را امر می کنیم؛ پس بر شماست جدیت و کوشش، و چون نماز صبح را بجا آورید به جستجوی روزی و طلب حلال بروید که خداوند شما را به زودی روزی می دهد و بر آن شما را کمک خواهد کرد.
علیکم بتقوی الله عزّوجلّ وما ینال به ما عندالله انی والله ما آمرکم الا بما نأمر به انفسنا فعلیکم بالجد والاجتهاد واذا صلیتم الصبح فانصرفتم فبکروا فی طلب الرزق واطلبوا الحلال فان الله سیرزقکم ویعینکم علیه.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 529)
(7) از امام صادق (علیه السلام): جستجوی روزی را از راه حلال وامگذار و پای شتر خود را ببند و بر خدا توکل کن (یعنی بدون کسب و تلاش از خدا روزی مخواه).
لا تدع طلب الرزق من حله واعقل راحلتک وتوکل.
(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 415، به نقل از امالی شیخ مفید)
(8) عبدالاعلی می گوید: در بعضی از راههای مدینه روز تابستانی بسیار گرمی به ابی عبدالله (امام صادق (علیه السلام)) برخوردم، گفتم: فدایت شوم، حال تو در نزد خدای عزّوجلّ و قرابت تو از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معلوم است، با وجود این در چنین روزی برای خود کوشش می کنی؟ فرمود: ای عبدالاعلی به جستجوی روزی خارج شدم تا از مثل تو، بی نیازی جویم.
قال عبد الاعلی: استقبلت اباعبدالله (علیه السلام) فی بعض طرق المدینة فی یوم صائف شدید الحر فقلت: جعلت فداک حالک عندالله عزّوجلّ وقرابتک من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وانت تجهد لنفسک فی مثل هذا الیوم؟ فقال یا عبدالاعلی خرجت فی طلب الرزق لاتستغنی به عن مثلک.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 529)
(9) ابوعمرو شیبانی، می گوید: دیدم اباعبدالله (امام صادق (علیه السلام)) را بیل در دست و بر او جامه درشتی بود و در بستان خود کار می کرد و عرق از پشتش می ریخت، گفتم: فدایت شوم بیل را به من ده تا شما را در کارتان کفایت کنم. فرمود: من دوست دارم که مرد در جستجوی معیشت به حرارت آفتاب اذیت کشد.
قال ابوعمرو، الشیبانی: رأیت اباعبدالله (علیه السلام) وبیده مسحاة وعلیه ازارُ غلیظ یعمل فی حائط له والعرق یتصاب عن ظهره. فقلت: جعلت فداک اعطنی اکفک. فقال: لی انی احب ان یتأذی الرجل بحر الشمس فی طلب المعیشة.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 531)
(10) فضل بن ابی قرة می گوید: بر ابی عبدالله (امام صادق (علیه السلام)) در بستان او وارد شدیم، و گفتیم: فدایت شویم، بگذار ما برایت کار کنیم یا غلامان کار کنند فرمود: نه، واگذارید مرا، میل دارم که خداوند عزّوجلّ مرا ببیند که به دست خود کار می کنم و به اذیت نفس خود، طلب حلال می نمایم.
قال الفضل بن أبی قرة: دخلنا علی ابی عبدالله (علیه السلام) فی حائط له فقلنا له: جعلنا الله فداک دعنا نعمله لک او تعمله الغلمان، قال: لا، دعونی فانی اشتهی ان یرانی الله عزّوجلّ اعمل بیدی واطلب الحلال فی اذی نفسی.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 531)
(11) علی بن ابی حمزه گوید: دیدم اباالحسن (موسی بن جعفر (علیه السلام)) را، در زمین خودکار می کرد و عرق پاهای او را فراگرفته بود، گفتم: فدایت شوم، مردان کجایند؟ فرمود: ای علی! کسانی که از من و پدرم بهتر بودند، با دست خود در زمینشان کار کردند. گفتم: آنان که بودند؟ فرمود: پیغمبر و امیرالمومنین، پدران من همه به دست خود کار می کردند و این از کار پیغمبران و اوصیاء ایشان و نیکوکاران است.
قال علی بن ابی حمزة: رأیت اباالحسن یعمل فی الارض له قد استنقعت قدماه فی العرق، فقلت: جعلت فداک این الرجال؟ فقال: یا علی قد عمل بالید من هو خیر منی ومن أبی فی ارضه، فقلت: ومن هو؟ فقال: رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) وامیرالمؤمنین وآبائی کلهم کانوا قد عملوا بایدیهم وهومن عمل النبیین والمرسلین والاوصیاء والصالحین.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 531)
(12) از امام صادق (علیه السلام): اگر گمان کردی یا به تو خبر رسید که این امر (مردن، یا امر فرج) در فردا خواهد بود، باز هم طلب روزی را البته وامگذار.
ان ظننت او بلغک ان هذا الامر کائن غد فلا تدعن طلب الرزق. (وسائل الشیعه، ج 2، ص 530)
(13) از امام صادق (علیه السلام): رنجبر کوشا در راه (کسب احتیاجات) عائله اش، مانند مجاهد در راه خداست.
الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 534)
(14) از امام صادق (علیه السلام): کشاورزان گنجهای خداوندند در زمین او، و نزد خدا کاری، محبوبتر از کشاورزی نیست.
الزارعون کنوز الله فی ارضه وما فی الاعمال شی ء احب الی الله من الزراعة.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 531)
(15) از امام صادق (علیه السلام): کشاورزان گنجهای خلقند، کشت می کنند پاکیزه چیزی را که خداوند (عزّوجلّ) آن را از خاک خارج کرده، و ایشان در روز قیامت بهترین مردم و مقرب ترین آنانند از جهت منزلت و مقام، و در آن روز آنها را به نام مبارک می خوانند.
الزارعون کنوز الانام، یزرعون طیباً اخرجه الله عزّوجلّ، وهم یوم القیامة احسن الناس مقاماً واقربهم منزلة یدعون المبارکین.
(فروع کافی، ص 404)
(16) از امام صادق (علیه السلام): کشت بنمایید و درخت بنشانید، قسم به خدا مردم کاری نکرده اند که محبوبتر و پاکیزه تر از اینکار باشد.
ازرعوا واغرسوا فلا والله ما عمل الناس عملاً احب ولااطیب منه. (فروع کافی، ص 404)
(17) نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): هیچ مسلمانی نیست که درختی بکارد و از آن انسانی یا چهارپایی یا پرنده ای بخورد؛ مگر آنکه صدقه برای او یا روز قیامت نوشته شود.
ما من مسلم یغرس غرساً یأکل منه انسان او دابة او طیر الا ان یکتب له صدقة الی یوم القیامة.
(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 418؛ به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازی)
(18) از امیرالمؤمنان علی (علیه السلام): کسی که آب و خاکی بیابد و با این حال فقیر بماند، خداوند او را (از رحمت خود) دور کند.
من وجد ماءاً وتراباً ثم افتقر فابعده الله.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 531)
(19) از امام صادق (علیه السلام): بزرگترین کیمیاء زراعت است.
الکیمیاء الاکبرالزراعة.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 637)
(20) از امیرالمؤمنان علی (علیه السلام): تجارت کنید که در تجارت برای شما بی نیازی است از آنچه مردم دارند، و خداوند عزّوجلّ پیشه ور امین را دوست می دارد.
تعرضوا للتجارات فان لکم فیها غنی عما فی ایدی الناس وان الله عزّوجلّ یحب المحترف الامین.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 528)
(21) از امام صادق (علیه السلام): تجارت را وامگذارید که خوار می شوید، تجارت کنید تا خداوند به شما برکت دهد.
لاتدعوا التجارات فتهونوا التجروا بارک الله لکم.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 528)
(22) از امام صادق (علیه السلام): از تجارت باز نایستید و از فضل خداوند عزّوجلّ بجویید و بخواهید.
لاتکفوا عن التجارة والتمسوا من فضل الله عزّوجلّ.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 528)
(23) از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): نیکی، ده بخش است و افضل آنها تجارت است؛ به شرطی که حق گرفته شود و حق داده شود.
الخیر عشرة اجزاء افضلها التجارة اذا اخذ الحق واعطی الحق. (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 414؛ به نقل از تفسیرابوالفتوح رازی)
(24) از امام صادق (علیه السلام): به راستی تارک کسب و کار، دعایش مستجاب نشود؛ گروهی از یاران پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چون آیه ومن یتق الله یجعل له مخرجاً الخ، نازل شد، درهای محل کسب و تجارت خود را بسته و به عبادت روآوردند و گفتند: با این آیه ما کفایت شدیم، و این خبر به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، پی ایشان فرستاد و فرمود: چه شما را بر اینکار وادار کرد؟ گفتند: ای رسول خدا! خداوند روزیهای ما را تکفل فرمود؛ پس ما رو به عبادت آوردیم (و دست از کار و جستجوی روزی کشیدیم). پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که چنین کند، دعایش مستجاب نشود، بر شما باد بر طلب روزی.
ان تارک الطلب لایستجاب له دعوة ان قوماً من اصحاب رسول الله لما نزلت ومن یتق الله یجعل له مخرجاً ویرزقه من حیث لایحتسب اغلقوا الابواب واقبلوا علی العبادة وقالوا: قد کفینا، فبلغ ذلک النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فارسل الیهم فقال: ما حملکم علی ما صنعتم؟ فقالوا: یا رسول الله تکفل الله لنا بارزاقنا فاقبلنا علی العبادة، فقال: انه من فعل ذلک لم یستجب له علیکم بالطلب.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 530)
(25) از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): همانا چند دسته از امت من دعایشان مستجاب نگردد؛ کسی که بر پدر و مادر خود نفرین کند؛ و کسی که بر بدهکار خود که مالش را برده و از او سند و شاهدی نگرفته نفرین کند، و کسی که بر زن خود، با آنکه خداوند عزّوجلّ رهایی و طلاقش را به دست او نهاده است، نفرین کند، و کسی که در خانه بنشیند و دعا کند که خدایا به من روزی ده و خارج نشود و جستجوی روزی نکند؛ پس خداوند عزّوجلّ فرماید: بنده من آیا برای تو راه طلب و تصرف در زمین را با اعضای سالم قرار ندادم تا عذری میان من و تو باقی نماند (یا، تا معذور باشی میان من و خودت) در طلب نمودنت برای پیروی امر من و تا این که بار، بر خویشان و کسانت نشوی، پس اگر خواستم روزی (وسیع) دهم تو را و اگر خواستم تنگ گیرم بر تو، و چون طلب کردی نزد من معذور باشی؛ و کسی که خداوند به او مال بسیار روزی کند و او تمام آن را خرج کند و رو به دعا آورد و بگوید خدایا روزی ده مرا، خداوند عزّوجلّ به او فرماید: آیا به تو روزی وسیع ندادم؟ پس چرا در خرج میانه روی نکردی، همچنانکه تو را امر نمودم؟ و چرا اسراف و زیاده روی نمودی با آنکه تو را از اسراف نهی کرده بودم؟
ان اصنافاً من امتی لایستجاب لهم دعائهم: رجل یدعوا علی والدیه، ورجل یدعوا علی غریم ذهب له بماله فلم یکتب له ولم یشهد علیه، ورجل یدعو علی امرئته وقد جعل الله عزّوجلّ تخلیة سبیلها بیده، ورجل یقعد فی بیته ویقول یا رب ارزقنی ولایخرج ولایطلب الرزق فیقول الله عزّوجلّ: عبدی الم اجعل لک السبیل الی الطلب والتصرف فی الارض بجوارح صحیحة فتکون قد اعذرت فیما بینی وبینک فی الطلب لاتباع امری ولکیلا تکون کلا علی اهلک فان شئت رزقتک وان شئت قترت علیک وانت معذور عندی، ورجل رزقه الله مالا کثیراً فانفقه ثم اقبل یدعوا یا رب ارزقنی، فیقول الله عزّوجلّ: الم ارزقک رزقاً واسعاً فهلا اقتصدت فیه کما امرتک ولم تسرف وقد نهیتک عن الاسراف؟
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 530)