پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): حال اگر چنین باشد، چه حقیقتی تغییر یافته یا معکوس میگردد؟ کدام حقی باطل میشود؟ کدام باطلی حق میشود و …؟! آغاز یا قدمت تاریخی، چه نقش و جایگاهی در حقانیت یا بطلان ادیان و مذاهب، در اشخاص یا جوامع دارد؟! تشیع و ولایتمداریِ شخصی چون حرّ، بسیار دیرتر از حبیب بن مظاهر بود؛ اما هر دو در رکاب امام حسین علیه السلام، به شهادت رسیدند.
پس، ضرورتی ندارد که حتماً پاسخی در رد بدهیم، بلکه باید تاریخ و نیز شعارها را با دقت بررسی نماییم و درست تحلیل کنیم.
- – باید بسیار مراقب باشیم که گاه مقصود از یک گزاره، به هیچ وجه متن آن نیست، بلکه قصد خلط مبحثی برای القای نتیجهگیریهای نادرست میباشد.
این که مذهب تشیع چیست؟ جایگاه ولایت و امامت در قرآن مجید، سنت رسول الله صلوات الله علیه و آله، احادیث کدام است و … ؟ یک مقوله است، و این که کدام ملت و جماعتی، در چه زمانی، چرا و چگونه به فرهنگ، دین، مذهب، ایسم یا جریانی روی آوردند، و سپس چرا بازگشتند و یا چرا هم چنان پایدار ماندند؟ یک مقولهی دیگری است.
*- به عنوان مثال: میدانیم که اولین مذهب اهل سنّت (حنفی)، توسط ابوحنیفة النعمان بن ثابت بن زوطا بن مرزبان (۸۰ – ۱۵۰ هجری قمری)، که او را «امام اعظم» میخوانند، نزدیک به 150 سال (15 قرن) پس از رحلت تأسیس شد؛ او خودش در فقه شاگرد “ابراهیم نخعی” بود و البته از محضر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نیز استفاده نمود؛ و مذهب حنفی نیز در زمان خلافت هارون و پس از وی بدل به مذهب رسمی خلفای عباسی، در تمامی سرزمینهای اسلامی (از جمله ایران) گردید.
حال چه بگوییم؟ میپرسیم:
- – مسلمانان، طی پانزده قرن قبل از تأسیس مذهب حنفی، به کدام مذهب بودهاند؟!
- – آیا خلقای اموی و عباسی، با آن همه کفر، نفاق، فسق، فساد و جنایاتشان، اصلاً مسلمان بودند که “سنّی” باشند؟!
- – مگر رأس ولایت و امامت (تشیع)، حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام نمیباشند که در دامان حضرت رسول اعظم صلوات الله علیه و آله رشد نموده و تربیت یافتند و اولین مرد مسلمان نبودهاند؟ پس چرا خلفای اموی و عباسی، “امام کُشی” را در صدر استراتژیها و عملکرد سیاسی و مذهبی خود قرار دادند؟! اهل سنت نباید آنها را به مذهب خود ملقب کنند، که این خودزنی بزرگی است!
- – آیا ابوحنیفه و بنیانگذاران سه مذهب دیگر (شافعی، حنبلی و مالکی)، خودشان برای اهل بیت علیهم السلام، حرمت ویژهای قائل نبودند؟! آن زمان که با ضد تبلیغ دستگاه حکومتی، شیعیان را “رافضی” میخواندند، ابوعبدالله، محمد بن ادریس، که او را «امام شافع» میخوانند، در قصیدهی بلندی سرود: «اگر حبّ علی و آل علی رافضی بودن است، من خود اول رافضی هستیم».
- – پس اگر نگاه علما و فقهای بنیانگذار مذاهب تسنن، به اهل بیت علیهم السلام چنین بوده است، نگاه و گرایش مردم چگونه بوده است؟!
حکومت، مردم و مذهب:
مردم، دین و مذهبشان (در هر کجای عالم)، یک مقوله است و رویکرد موافق یا مخالف حکومتها و دولتها، یک مقولهی یگری است.
امروزه، دین اکثر مردم در امریکا و کشورهای اروپایی، مسیحیت، با مذاهب گوناگونش میباشد، اما در قانون اساسی آنها، کشورشان “بیدین” اعلام شده است، و جالب آن که هم چنان مقاماتی چون رییس جمهور یا نخست وزیر، و یا دعوایی قضایی، با قسم بر انجیل معتبر میگردد! یا تا همین چند سال پیش، (پس از آتاتورک)، کشور ترکیه در قانون اساسی لاییک و بیدین شمرده میشد، در حالی که بیشتر مردم آن کشور، مسلمان بوده و هستند.
تاریخ دین و مذهب در کشور و میان ملت ایران نیز مستثنای از همسویی یا مخالف رسمی، غیر رسمی – مستقیم و یا غیر مستقیم حکومتها و دولتها نبوده و نمیباشد. حتی امروز و در همین جمهوری اسلامی ایران.
مردم ایران:
- – مردم ایران، در همان زمان اختناق و ظلم خسروی، فوج فوج به اسلام گرویدند و یا دستکم رویکرد موافقی داشتند که عطش و زمینهی حمله اعراب در زمان خلیفه دوم را تشدید نمود.
- – اما از همان ابتدا، حکومتهای کافر و ظالم اموی و سپس عباسی بر تمامی سرزمینهای اسلامی و از جمله ایران حاکم گردید.
- – بدیهی است که این حکومتها، نمیتوانستند مانند یزید لعین، مدعی شوند که ما اصلاً توحید، معاد، وحی، اسلام، قرآن و … را قبول نداریم. چرا که آن وقت مردم مسلمان، حکومت آنها را ساقط میکردند. چنان که امروزه نیز حکومتها و دولتها در کشورهای اسلامی، نه تنها انکار نمیکنند، بلکه ادعای مضاعف نیز دارند، اگر چه چون عربستان سعودی، نوکر باشند و مسلمانان را هر گوشهی جهان به صورت مستقیم (مانند یمن و بحرین) و غیر مستقیم (با تشکیل و حمایت از داعش)، قتل عام کنند.
- – هم چنین، حکومتهای اموی و عباسی، در اعلام مذهب خود، نمیتوانستند و نمیخواستند که ادعای ولایت، امامت و تشیع کنند، چرا که آن وقت باید حکومت را تسلیم معصوم علیه السلام میکردند، چنان که مأمون با حیله ژست آن را گرفت و امام این حیله را خنثی نمود.
بنابراین هیچ راهی نداشتند جز این که بگویند: ما مسلمان و اهل سنّت هستیم و به این بهانه، شیعه کُشی را از ترور امامان گرفته تا قتل عام پیروان، سرلوحه سیاستها و عملکردهای خود قرار دادند.
- – اما مردم ایران، ضمن آن که دین اسلام و مذهب سنّی را به رسمیت شناخته بودند، با تحقیق و بصیرت عالمانه و حکیمانه، عشق، محبت و مودت خاصی به اسلام، قرآن مجید، مقام رسول اعظم و اهل بیت او علیهم السلام پیدا نمودند، که گاه علنی بود و گاه مخفی، اما واضح و مؤثر.
- – ترور امامان، سرکوب شیعیان، به حبس انداختن عالمان و متفکران، قتل عام سادات و سایر پیروان اهل بیت علیهم السلام در اقصی نقاط ایران، در دورانهای طویل اموی و عباسی، همه دال بر توجه مردم به مکتب و مذهب اهل بیت علیهم السلام میباشد.
- – اگر عشق، محبت و مودت وافر مردم به امامان و در آن برقه، به شخص شریف امامان موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا علیهما السلام و بالتبع فشار اذهان عمومی بر حکومت نبود، نه هارون لعنة الله، به امام موسی بن جعفر علیه السلام میگفت: «این حق شما چیست که ما بدهیم قضیه تمام شود» – و نه او را به زندانهای کوتاه و بلند میانداخت و نه ترورش میکرد.
- – اگر این عشق، محبت و مودت وافر نبود که مأمون لعنة الله، مجبور نمیشد حضرت امام رضا علیه السلام را به ایران بیاورد و بگوید: «او ولیعهد من است»، تا مردم راضی و ساکت شوند؛ و از اجتماع مردم، در اقامهی فقط در یک نماز عید فطر به امامت ایشان نمیترسید و ترورشان نمینمود!
- – اگر گرایش فهیمانه و عاشقانه مردم ایران به اهل بیت علیهم السلام نبود که آن مصائب را بر بزرگانی چون حضرات معصومه، عبدالعظیم و سایر امامزادگان تحمیل نمیکردند.
- ●●- و کلام آخر آن که: بله مذهب تشیع، پس از صفویه در حکومت ایران رسمی شد، اما اگر کثرت این ملت، به تشیع و اهل بیت علیهم السلام، اعتقاد و گرایش نداشتند که صفویان نیز نمیتوانستند به حکومت برسند. بالاخره ادعای تشیع، ولایت و امامت کردند که مردم از آنها حمایت کردند و آنها به قدرت رسیدند، و البته خودشان نیز اعتقاد داشتند و در برهههای گوناگون، توسط حکومت و یا با رویکرد مثبت حکومت، خدماتی را نیز ارائه دادند.
تاریخ:
ادیب بزرگ و نقطهگذار قرآن مجید، «ابوالاسود دوئلی» و «ابو عمر یا ابو عمره زاذان کندی فارسی»، قاری و مبلغ حدیث غدیر خم – «عاصم ابن ابی النجود اسدی» – «عبدالله بن کثیر» – «میثم تمار» و «هرمزان» در عصر امیرالمؤمنین علیه السلام» – «محمد بن سیرین، در عصر امام حسن مجتبی علیه السلام» – «سالم بن عمرو»، «سعد بن حرث»، «شبیب»، «واضح ترکی» و سی تن از یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا – «طاووس بن کیسان»، «عمران بن میثم تمار» و «ابوخالد کابلی» در عصر امام سجاد علیه السلام – «ابان بن ابی عیاش فیروز»، «اسحاق القمی»، «الابرش کلبی رازی»، «ابوعبدالله القزوینی» در عصر امام باقر علیه السلام – «جابر بن حیان»، «ابو اسحاق جرجانی»، «ابو ایوب الخراسانی»، «ابو الدیلم»، «ابو هارون اسحاق جرجانی»، «جبلة الخراسانی» و «بشار بن میمون خراسانی» و …، از دانشمندان بزرگ ایرانی بودند که در شناخت و گرایش مردم ایران، تأثیر بسیاری داشتند.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
این که مذهب تشیع را صفویها در ایران رواج دادند و قبل از آن در ایران همه سنّی بودند؛ چه جوابی دارد؟