چگونه فردی که در خانوادهای سالم تربیت یافته و به آداب و اخلاق اسلامی آراسته شده است، منحرف میگردد و از اصول و ارزشهای متعالی خویش دست میکشد؟ چگونه جامعهای که با آهنگ انقلاب و در سایة نظام و حکومت اسلامی رشد یافته است، از اهداف انقلابی و اسلامی خود دور میشود و به انحطاط میگراید؟
مهمترین عاملی که به تدریج، و پنهان از نگاه افراد سطحینگر، موجب انحطاط و انحراف انسان میشود، خوددوستی و خودخواهی است. این عامل موجب میشود انسان در پی اموری برآید که خوشایند و دلخواه اوست و اگر آنچه دلخواهش است با عقاید و ارزشهای دینی و اجتماعیاش ناسازگار باشد، به توجیه و تطهیر رفتار و گزینة مورد پسند خویش میپردازد؛ زیرا از یک سوی نمیتواند از آنچه دلش میخواهد دست کشد، و از سوی دیگر، نمیتواند بپذیرد که به گناه آلوده شده است. همچنین اگر آلوده گشتن به گناه را بر خویش هموار سازد، نمیخواهد در بین مردم، گناهکار و متخلف از قانون اسلام شناخته شود. او گاه برای اینکه نشان دهد به دین و قوانین اسلام پایبند است مجبور میشود زنجیرهای از توجیهات را سر هم کند. مثلاً وقتی میبیند کاری که میخواهد انجام دهد در توضیحالمسائل حرام معرفی شده است، در موضوع آن حکم شرعی تشکیک، و چنین وانمود میکند که موضوعْ بر کار او صدق نمیکند، و در نتیجه، حکم شرعی در رساله بر کار او منطبق نمیشود. برای نمونه، رسالههای عملیه برخی آرایشها یا نگاه به نامحرم را حرام دانستهاند و او با این توجیه که آرایشهای مزبور یا نگاه حرامِ ذکرشده در رسالهها، بر آرایش مورد نظر او و نگاه وی به نامحرم تطبیق ندارد، درصدد موجّه و مشروع جلوه دادن رفتار خود برمیآید. اگر دریافت که کارش توجیهبردار نیست و مطمئن شد که کارش مصداق حکم شرعی حرام
﴿ صفحه 168 ﴾
است، در فهم و فتوای مرجع صاحب رساله تشکیک میکند و میگوید مرجع تقلید معصوم نیست و در این فتوا اشتباه کرده است.
بهویژه کسی که با منابع و مدارک فقه آشناست، بیشتر با چنین توجیههایی در پی تصحیح رفتار خود برمیآید. آنگاه اگر با تحقیق و بررسی یا بحث علمی به او ثابت کردند که منبع و سند آن فتوا روایت صحیحی است که به آن حکم تصریح دارد، چهبسا برای توجیه رفتار خود، عصمت امام(علیه السلام) را مخدوش شمارد. وی برای نفی عصمت امامان(علیهم السلام) مستنداتی همچون برخی تعابیر دعای کمیل را پیش میکشد که در ظاهر، حضرت علی(علیه السلام) خویش را به کوتاهی و قصور متهم میکنند، یا برخی تعابیر امام سجاد(علیه السلام) را در دعای ابوحمزة ثمالی برمیشمارد که در نگاه بدوی از آنها صدور گناه از ایشان استظهار میشود؛ نظیر:
فَمَنْ یكون أَسْوَء حالاً مِنّیِ إِنْ نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حَالیِ إِلَى قَبْرِی لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتیِ وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتیِ؛ پس از من بدحالتر و تیرهروزتر کیست آنگاه که با این حال به سوی قبری روانه شوم که آن را محل آرامش و آسایش خود نساختهام و در آن عمل صالح نگستراندهام.
او حتی با استناد به برخی آیات در عصمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خدشه وارد میکند؛ نظیر آیة:
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِبْكَارِ؛(119) پس شکیبایی ورز که وعدة خدا راست است و برای گناهت آمرزش بخواه و پروردگارت را شبانگاه و بامداد همراه با سپاس و ستایش به پاکی یاد کن.
ممکن است کسانی برای اینکه آزادانه و به گمان واهی خود بدون منع شرعی به خواستههای شیطانیشان برسند، با استناد به سخن برخی متکلمان، که تخلف از وعده
﴿ صفحه 169 ﴾
را برای خداوند محال و ناپسند، و تخلف از وعید را جایز میشمرند،(120) انذارهایی را که در قرآن وارد شده تهی از واقعیت و صرفاً برای ترساندن مردم و دعوت آنان به کار خیر و خودداری از گناه قلمداد کنند. اگر این راه ادامه یابد و آدمی همواره در پی رسیدن خواستههای نفسانی خود برآید، سرانجام به انکار دین و مقدسات میرسد:
ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون؛(121) پس سرانجام کسانی که کارهای بد کردند این شد که آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را مسخره میکردند.
برگرفته از کتاب : بهترین ها و بدترین ها از دیدگاه نهج البلاغه
تالیف آیت الله مصباح