هر یک از زن و شوهر باید همسر خود را به نامی صدا کند که او بیشتر دوست دارد و خوشترش می آید، چه اسم کوچک باشد و یا نام خانوادگی، یا القاب مذهبی و عناوین اجتماعی.
بهتر است پیش از آنکه زن و شوهر لقب و عنوانی پیدا کنند؛ یعنی سالهای اول ازدواج که هنوز دکتر و مهندس و حاجی نشده اند و یکدیگر را به اسم کوچک یا نام فامیل می خوانند، چاشنی محبتی بر آن بیفزایند و مثلا حسین جان و مریم جان بگویند یا علی آقا و زهرا خانم صدا زنند.
صدا زدن به اسم تنها توهین آمیز است و توهین آمیزتر آنکه مردی مثلا نامش ابوالحسن یا ابوالقاسم باشد و همسرش او را به نیمه اول اسمش صدا زند.
ممکن است بگویید که اگر میان زن و شوهر خلوص و صفا باشد، این نامها توهین به حساب نمی آید و مانعی ندارد.
میگویم، درست است در آن صورت توهین نیست و مانعی ندارد، ولی مانند آقا جان و خانم جان، ایجاد محبت نمی کند، و چون اسلام به همه مسلمین مخصوصا به زن و شوهر درس محبت می دهد، سفارش می کند: مخاطب را به نامی بخوان و با کلمه ای صدا بزن که او را خوشتر و دوست تر آید.
شاید بعضی از مردان که دارای عنوان حاجی و رئیس و دکتر و مانند آن هستند از همسرشان شنیدن این عناوین را دوست نداشته باشند و کلمه احمد جان را مثلا از او بهتر بپسندند؛ در آنصورت همسر باید همان کلمه یی را بگوید که او بیشتر دوست دارد، همچنین نامها و عناوین از لحاظ زشتی و زیبایی و خوش آمدن و بد آمدن همسر، در خلوت یا پیش مردم فرق می کند در شهر یا روستا فرق می کند. در لغات و زبانهای مختلف فرق می کند.
جانم به فدای پیغمر اسلام صلوات الله علیه که معیاری ثابت و غیر قابل تغییر، برای ایجاد محبت بیان می کند و می فرماید:
او را به نام و عنوانی بخوان که خوشترش می آید. بعضی از مردان عناوین شعری جالبی انتخاب کرده، همسر خود را به آن عنوان صدا میزنند، مانند امانت خدا در آینده خواهیم گفت که پیغمبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما فرموده اند که زنان امانت خدا هستند نزد مردان. پیداست که زن از شنیدن این عنوان احساس افتخار می کند و مرد هم به وظیفه سنگین خود که نگهداری امانت الهی است متوجه می شود.
بعضی از مردان عارف و ظریف را دیدم که همسر خود را به عنوان ولی من، سرپرست من صدا میزند، یا زنی شوهرش را به عنوان خدای من می نامید. همه می دانند و خود زن و شوهر هم می دانند که این عناوین پوششی از مزاح و ظرافت، روی واقع و حقیقت دارد. با وجود این شنونده احساس افتخار می کند و میان زن و شوهر گرمی و صفا و محبت و وفا ایجاد می شود و از دستورات شرع مقدس دانسته ایم که او می خواهد همواره تنور عشق و محبت و صفا میان زن و شوهر گرم باشد. البته می بایست عارفان روشن دل، در برابر مقدس نمایان کج اندیش، همسر خود را به این عناوین صدا نزنند، آنها می توانند – و اسلام هم می خواهد که – در خلوت همسر خود را به عنوان، دلبر، عزیز، جان و روان و ظریفتر و لطیفتر از اینها بخوانند و اگر شنونده خوشش آید علاوه بر اینکه مانعی ندارد، پیغمبر اسلام هم بیشتر خوشش می آید.
خود آن حضرت یکی از همسرانش را که جوانتر بود حمیرا می نامید. حمیرا را می توان به گل سرخ یا سرخک عزیزم ترجمه نمود، اگر چه لطافتی را که در کلمه حمیرا هست با هیچ تعبیری در فارسی نمی توان بیان کرد.(1)
دلیل
1- ثلاث یصین و دالمر لاخیه المسلم: یلقاه بالبشر اذا لقیه و یوسع له فی المجلس و یدعوه بأحب الاسماء الیه.
سه چیز است که دوستی مسلمان را با مسلمان دیگر، صافی و خالص کند:
1- هنگامی که او را ملاقات می کند، با خوشرویی با وی برخورد نماید.
2- زمانی که خواست کنار او بنشیند برایش جا باز کند.
3- به بهترین نامی که دوست دارد، او را صدا زند.(2)
این روایت مانند تمام روایات و احادیث دیگری که روابط اجتماعی مسلمین را بیان می کند، هدفش یا یکی از اهدافش این است که میان مسلمین، الفت و محبت ایجاد شود و بسیار روشن است که ایجاد الفت میان زن و شوهر لازم تر و ضروری تر از سایر مسلمین است و عواقب وخیم تخلف از این دستور برای زن و شوهر، شدیدتر و دردناکتر از دیگران است.
دلیل دیگر ما در این مورد قضاوت روشن و صریح عقل است که در زندگی مشترک همسران، محبت و صفا و صمیمیت و یکرنگی لازم است، و صدا زدن دوست را به نامی که مطلوب و محبوب او است، ایجاد محبت می کند و قضاوت عقل در مقام ارزش و اهمیت، مقدم بر شرع است، زیرا ما شرع اسلام را به حکم عقل پذیرفته ایم. چون آنرا تامین کننده سعادت، دنیا و آخرت و پاسخ دهنده نیازهای مادی و معنوی و جسمی و روحی خود یافته ایم و در مقام مقایسه با ادیان دیگر، به قضاوت عقل سلیم خویش اسلام را کاملتر و جامعتر یافته ایم، بنابراین، عقل و اسلام برادر یکدیگرند و عقل برادر بزرگتر است.
هر حکمی که عقل بدهد، اسلام آنرا تصویب کرده است و اسلام هم حکم و دستوری بر خلاف عقل ندارد. اگر به طور نادر، مخالفتی میان حکم و عقل و دستور قاطع و معتبر شرع مشاهده شود، در آن صورت باید نسبت به عقل قضاوتش تردید کرد و تجدید نظر نمود، برای اینکه قطعا آن عقل، عقل سلیم و مصفا نیست. بلکه عقلی است، تیره، ناسالم و در پرده.(3)
خوشبختانه، مطالبی که در این کتاب می خوانید، با قطع نظر از آیات قرآن و احادیثی که به عنوان دلیل آورده می شود، همگی موافق عقل و خرد همگان است. چه مسلمین و چه غیر مسلمین، و در سراسر این کتاب، حکم و دستوری مخالف عقل مشاهده نمی شود.
این مطلب را هم بدانید که اگر عقل سلیم موضوعی را پسندیده تشخیص داد و آنرا مطلوب و محبوب به حساب آورد و مردم هم به آن عمل کردند و از شریعت اسلام، منع و انکاری نسبت به آن نرسیده بود، آن موضوع مورد موافقت شارع هم هست و مثل گفته پیغمبر و امام صادق (علیه السلام) می توان به آن عمل نمود. یعنی منع نکردن شارع اسلام از کاری که عقلا آنرا انجام میدهند، دلیل تصویب شارع است و دلیل امضای او است نسبت به صحت و درستی آن.
برگرفته از کتاب