نسل دانشجو، هم بایستی وجوه ممتاز و تشخص بخش خود را بشناسد، و هم نقطه های ضعف خودیش را پیدا کند، تا با تیرهای زهرآگین ترویین تن بودن خود را از دست ندهد.
مخاطرات زیر، حداقل خطراتی است که می بایست این نسل به آن توجه کند و برای رفع آن به چاره جویی برخیزد:
1 – نسل دانشجو، به عنوان گروهی از نسل جوان، دارای امتیازات آن نسل و نیز آفتها و مشکلات آن مجموعه ی سنی است؛ از جمله ی آن، می توان به بی تجربگی و یا کم تجربگی اشارت داشت.
فاصله ی سنی با دوره ی پختگی و بلوغ اندیشه، موجب تصمیمها و یا عملکردهای خام و سطحی نسل جوان است. این نسل هنوز در معرض حوادث مشابه و مکرر قرار ندارد، تا با جمع بندی آن، به نتیجه گیری روشن دست یابد. او اولین برخوردها و حادثه ها را در پیش دارد و بر آن اساس، به تحلیل و تعمیم می پردازد و در نتیجه، در نوسان اندیشه و رأی قرار می گیرد؛ قطعیت و جزمیتهای سریع پیدا می کند و به سهولت در دام دیدگاهها، اندیشه ها و یا جذب و انجذاب در اشخاص و گروهها فرو می غلتد:
نسل جوان، همه چیزش خوب است؛ جز بی تجربگی. هر چه هم که شما بگویید نه، بی تجربه نیستیم، همان اصرارتان دلیل بی تجربگی است! یک ده، پانزده سال دیگر این را قبول می کنید. آنهایی که در سن کنونی شما هستند، بی تجربه اند. این سخن را بایستی از آن کسانی که دوران شما را گذرانده اند، چشم بسته قبول کنید؛ چاره یی هم ندارید؛ چون این دورانی را که شما در آن هستید، آنها دیده اند، و آن دورانی را که آنها در آن بودند، شما ندیده اید.(64)
2 – روحیه ی آمادگی دانشجو برای اعتراض و برانگیختگی، هم سکوی پرش دانشجو و جامعه است، و هم می تواند موجب زوال و انحطاط اجتماعی باشد. در مواردی، افراد و یا گروههای داخل و یا بیرون دانشگاه، با استفاده از همین روحیه و خصلت، ممکن است بذر آشفتگی و اغتشاش را بپاشند و اهداف خاص حزبی و گروهی خود را از آن تمنا کنند:
همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگی داشت. برانگیختگی بد نیست – چیز خوبی است – اما در شرایطی هم ممکن است بر این برانگیختگی، آثار بدی مترتب شود. در چنین محیطی که برانگیختگی آسانترین چیز است، هر کسی باید سعی کند که این در آن جا انفجار ایجاد نکند و برانگیختگی بد را زمینه سازی ننماید(65).
3 – کنجکاوی فکری، ارتباط فرهنگی با مراکز فکر و اندیشه و…، مزیتی است که نسل دانشجو از آن برخوردار است؛ اما همین مزیت ، گاه و بیگاه نقطه ی ضعف می شود و نسل یاد شده را در معرض آسیبهای فکری، فرهنگی قرار می دهد. سیاستمداران هواپرست، احزاب قدرت طلب و مکاتب انحرافی، بیشترین طعمه ی خود را از این نسل گرفته و بر می گیرند؛ از خصوصیت روح کنجکاو و اندیشه ی پرسشگرا سود می جویند و دام می نهند و فوج فوج در کمند خویش می افکنند:
دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است که نه از مجله ی خارجی، نه از کتاب خارجی و نه از معارف بیرون این مرز اصلاً مطلع نیست. دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا می کند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح می شود. پس این فرد، در معرض نفوذ آسیبهای فرهنگی و بی مبالاتی در مقابل دین و بی تفاوتی در مقابل ارزشهای دینی و انقلابی است. این، یکی از مشکلات محیط دانشجویی و دانشجوست.
یکی از مشکلات دیگر – که نزدیک به مشکل قبلی است – آسیب پذیری در مقابل لغزشها و انحرافات فکری است. در گذشته که مارکسیزم خیلی فعال و پرنشاط بود، هر کسی که با دانشگاه ارتباط داشت، واقعاً این را بروشنی می یافت. اصلاً در دانشگاه، حتی آن دانشجوی مسلمانی که سوهان تفکرات مارکسیزم به مغزش نخورده بود، خیلی بندرت می شد پیدا کرد(66).
4 – نظام آموزشی جدید، بر پایه ی دنیا مداری شکل گرفت. در این نظام، تحصیل برای پول و شهرت، نه تنها مذموم تلقی نمی شد، بلکه ممدوح و پسندیده شناخته می شد. این روحیه، همچنان خود را می نمایاند و نسل دانشجو را در تب و تاب خود همراه می برد. بخشی از آفات و مخاطرات اخلاقی، فرهنگی در این نسل، برخاسته از این روحیه ی حاکم است:
مشکل سوم، همین مشکل مدرک گرایی و توجه وافر به زندگی مادی و اضغاث و احلام جوانی است. در حوزه ها، به شکل سنتی چنین چیزی نیست – اگر چه گاهی به شکل عارضی هست – اما جوان دانشجو که کارش تحصیل علم است، به این سمت کشانده و رانده شده که به فکر آینده و دکان آینده و کار آینده و پول و این که کدام رشته پر درآمدتر است و کدام رشته تواناییهای بیشتری به آدم می دهد، باشد. این هم مشکل بزرگی است که بایستی به فکرش بود؛ چون به علم لطمه می خورد(67).
5 – همان گونه که پیشتر اشارت شد، دانشجو تعبدپذیر مطلق نیست؛ در تعبد خود، گونه یی تعقل ورزی را می جوید؛ به فلسفه ها و علتها توجه می دارد و در صدد ارضای عقل و خرد خویش در امور دین و دنیای خود بر می آید. این ویژگی موجب می شود که از زندگی در ابهام رنج برد؛ کمبود و یا فقدان اطلاعات را بر نتابد و بنیاد تعبد خویش را از کف دهد:
دانشجو دلش می خواهد وجه این کاری را که به آن تعبد کرده است، بداند. اگر ندانست، تدریجاً دچار شبهه و ابهام می شود. این ابهام، او را حتی در نفس تعبد هم تضعیف می کند و تعبدش رفته رفته ضعیف می شود. پس، یکی از مشکلات دانشجو، این است. دانشجویان چون غالباً از جریانات هم بی خبرند و از بطون کارها اطلاع ندارند، چنانچه خبری در رادیو یا در روزنامه پخش می شود، ذهنشان شروع به کار می کند. این در صورتی است که مؤثر خارجی هم نباشد؛ اگر باشد، که دیگر واویلاست!(68)
6 – دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ از ضعفها و نارساییها بر می آشوبد و توان خویشتنداری از کف می دهد. این خصوصیت، فضیلت این نسل است؛ اما می تواند به منقصت بینجامد؛ زیرا طاعنان و خرده بینان سعی و تلاش می دارند که از همین ویژگی سود جویند و با تلقین و القای ضعفها و کمبودها، روح امید و تلاش را از این نسل برگیرند و بذر ناامیدی و دلسردی را در مزرع وجودی این نسل آینده ساز بپاشند:
جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایه گذاریهای زیادی می کند؛ حواستان جمع باشد. عده یی را به بی تفاوتی می کشاند، و عده یی را دلسردی و مأیوس می کند. یأس، بزرگترین آفت جوان است. جوانها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا می کند؛ همچنان که امید این گونه است. در مقابل یأسی که دشمن می خواهد به جوانها تلقین و تزریق کند، خودتان را مصونیت بدهید(69).
در سخنی دیگر، مقام معظم رهبری، ضمن تمجید و تجلیل از دغدغه ها و دردهای این نسل، این هشدار را داده اند که مبادا یادکرد نابسامانیها و ضعفها، چنان دلمشغولی پدید آورد که روحیه ی نشاط و امید را از این نسل پرتکاپو برگیرد و آنان را به خمودی و افسردگی سوق دهد: بعد از این که دغدغه ی شما را ما مجموعاً بجا می دانیم، می خواهیم این توصیه را هم بکنیم که برادران عزیز! تا وقتی که مشاهده می کنید در وجود خودتان انگیزه و نشاط برای تحرک اسلامی و سازندگی اسلامی هست، به آینده با چشم خوشبینی نگاه کنید. دغدغه خوب است؛ ناامیدی بد است(70).
7 – روحیه ی انقلابی، در دانشجو روح تکاپوی اجتماعی ایجاد می کند؛ او را به فعالیت و تلاش حاد فرا می خواند؛ او را به تغییرات جهشی سوق می دهد؛ و این همه، بذر مساعدی برای سیاستبازان حرفه یی پدید می آورد، تا از انبوه جوانان آماده و مشتاق، فوج فوج سرباز برگیرند و فدایی راه خود سازند.
تأکید مقام معظم رهبری بر حفظ نشاط سیاسی در دانشگاه همراه با پرهیز از سیاستبازی، توجهی اساسی و اصولی به این مخاطره است که دانشجو نباید خود را طعمه ی اغراض سیاستبازان قرار دهد و نردبان ترقی و شهرت خواهی آنان گردد:
باید این حق را به آن دانشجو داد که به مقتضای جوانی و به مقتضای آن روحیه ی شور و نشاط و شوقی که دارد، حالت سؤالی داشته باشد، احیانا اعتراضی داشته باشد. پیشنهادی داشته باشد. در محیط دانشگاه، اینها را بایستی تحمل کرد و پذیرفت. این، از جمله ی عواملی است که آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه می دارد و آنها را همچنان دانشجو نگه می دارند. البته این را هم باید مراقبت کرد که محیط دانشجویی، میدانی برای تاخت و تاز از سیاستبازان حرفه یی نشود. این که یک نفر از آن طرف بلند شود، برای خاطر یک غرض سیاسی و یک هدف ناسالم، دانشگاه را به هم بریزد و عده یی از دانشجویان را مشوش کند، این هم اصلاً قابل قبول نیست(71).
8 – نسل دانشجو در شرایط کنونی، گرفتار مشکل اساسی دیگری است. او نمی داند که در کدامین نقطه از پرگار وجودی جامعه جای دارد. در سلولهای حیات ساز جامعه، نه خود را می شناسد و نه به نقش خود باور دارد. او در موج زمانه می زید، بی آن که بداند موجها ره به کدام سو می پویند و او در ساخت و ساز موجها و یا تغییر جهت آن، چه می تواند بکند و چه باید بکند. این مشکل، در دانشجوی امروزین، بحران هویت ایجاد می کند و او را از خود بیخود می کند و در پیچ و تاپ اثبات هویت می افکند:
آن مشکلی که به نظر بعضیها شاید مهمترین مشکل است، مشکل بی هویتی و عدم درک رسالت واقعی در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاریخ و آینده است. دانشجو، حقیقتا نمی داند که چکاره است. او نمی داند که الان چکاره است و در آینده چه نقشی خواهد داشت؛ مثل کاسبی که به دنبال نان و نام می دود و زندگی می کند. به عبارت دیگر، رسالت حقیقی دانشجو، برای خود او درست روشن نیست(72).